خواب می بینم …
خواب که نه …
کابوس …
تو آن سوی ِ ریل داری دور می شوی …
سرَم را پائین آورده ام و دارم از بین چرخ ها بریده بریده می بینم …
بریده بریده ایستاده ای …
بریده بریده داری دور می شوی و …
این قطار ِ لعنتی که که زوزه کشان دارد رد می شود …
انگار تا آن سوی ِ دنیا ادامه دارد …
من هم این سوی ِ ریل …
بریده ام , بریده …